Monday, December 7, 2009

Exercise of Democracy in afghanistan.


The street is not silent but for his pounding heart, slapping feet, and spinning tire.

There are other noises: distant car engines rumble; horns scream point and counterpoint; air force planes roar overhead; and somewhere close by a couple is arguing.

But he hears only three things: his heart, his feet, and his tire. They consume his reality, shoving all else to the side, discarding it as unimportant.

The only thing that matters is getting his prize home before they find him.

He does not turn his head at the sudden shout behind him. He does not feel the struggle of his heart and legs to keep him moving.

Only home matters. He will be safe there. His prize will be secure there.

But then he reaches his street and as he turns to cover the final fifty feet to his front door he sees them waiting for him. He skids to a halt but the tire continues on its way, wobbling on unsteady rubber before collapsing midway between him and them.

He pauses in the midst of silent, swirling dust. They stare at him with no expression. Then smiles creep onto each scarred, dirty face, one by one.

And then they raise their guns and the silence is no more.

by Marc

..................................................................................................................................................

For all the harshness of a world drenched in fear and bombing,

And all the wretched things this young boy has undoubtedly seenor perhaps even been a party to,

And all the horror his young mind has absorbed,

I wonder if his psyche can overcome, can forget.

For now, his mind is occupied by something that gives him hope--just an old wheel caroming through the streets, with an audience of poster people who do not laugh.

I wonder if he finds time to laugh; this photo brings out my tears for humankind.

by Wildspirit

.......................................................................................................

Carve out playin

a bombed reality.

Dodging through streetsa boy focuses his joy.

by Septembermom

....................................................................................................................

Posters hide the pock marks left my cartridges.

Ochre peels from the vertical plane.

Black cloth flaps round slim form as it runs beside.

Simple pleasure in the revolutions of a hoop.

Soon the boy will arrive home, he will be feted.

He will be dressed in a waistcoat of plastic and wires.

A clean robe will cover hiis frame, as his mother covers his face with kisses.

He will walk out with pride until he reaches his destination.

As he atomises, his thoughts will speed from him, racing to meet his glorious destiny, a smile on his thin, chaste lips.

by Christine

Wednesday, October 28, 2009

AFGHAN CONTEMPORARY THEATER
















با فروكشي آتش جنگ در افغانستان براي بار ديگر نهادهاي تئاتري مانند: ديپارتمنت تئاتر دانشگاه كابل و كابل تئاتر با خاطرات تلخ تباهي بالندگي تئاتر افغانستان؛ اما با اميد به فرداهاي روشن بر ويرانه هاي به جا مانده از تماشاخانه ها، تئاتر هايي را به اجراء گذاشتند و ديري نپاييد كه مركز فرهنگي سفارت فرانسه با گشايش تئاتر آفتاب و آشنا سازي شماري از تئاتر دوستان با اصول و فنون مدرن تئاتري و اجراي تئاتر هاي اين گروه در افغانستان و فرانسه كمك شاياني به اين هنر آسيب ديده نمود. نهادهاي ديگري چون انستيتوت گويته نيز در راستاي برگزاري فستيوال هاي تئاتر در كابل، همياري با نهادهاي تئاتري افغانستان نقش ارزنده اي را بر عهده داشتند؛ علي رغم تلاش هاي صورت گرفته در خصوص احياي مجددهنر تئاتر در افغانستان آنچه كه در تئاتر هشت سال اخير به خوبي هويداست، چالش هاي جدي و عميقي است كه تئاتر امروزي شديدا با آن گرفتار است. ردپاي اين چالش ها را مي توان در بي مبالاتي فرهنگي ارگان هاي ذيربط دولتي جستجو نمود؛ زيرا اين مساله سبب آن گرديده كه تئاتر امروزي تاثير اصلي خود را بر جامعه افغاني نداشته باشد.

Tuesday, January 20, 2009

کلاه کرزی ، توجیه خشونت

میازار موری که دانه کش است
که جان دارد و جان شیرین خوش است


سخن را ازین جا آغاز می نمایم که اکثریت مردم افغانستان درگیر یک نوع خشونت ناشناخته علیه زنده جانها اند ،این نوع خشونت شدید را کولای کرزی شدت میبخشد می توان به طور نمونه این گونه خشونت رااز کلای مخصوص کرزی به برسی گرفت
بعضی از مردم ما در افغانستان به خاطر به دست آوردن لقمه نانی به کار های غیر انسانی چون کشت خشخاش (تریاک) و کشتن بره های نوزاد به خاطر ساختن کولای کرزی ( قره قل ) بار ها مبادرت می ورزند. و این مساله آهسته آهسته جز فرهنگ ما شده ، رییس جمهور از کشت تریاک به حیث فرهنگ غیرانسانی یاد نموده ! او از کشتن بره ها یاد آوری ای هم نمی کند !در اکثر ولایات به خصوص سمت شمال ، مردم به خاطر ساختن کولای کرزی بره نوزاد های که حین تولد شدن اند و مادر بره حین که زایمان می کنند حق لیس زدن نوزاد بره اش را نداشته به طور فجیح ، نوزاد سربریده شده ، زنده پوست می گردند ، تا وارد بازار برای ساخت کولای کرزی که معروف به قره قل یکی از صادرات بین کشوری افغانستان است شود
در اکثر ولایات دیگر ، مادر بره را چند روزقبل از زایمان میکشند تا بره زایمان نشده گوسفند را زنده از شکم مادر ، کشیده وبره گگ کظلوم را نیز زنده پوست می کنند. اجرای این کار معمول شده هرروز صدها بره گوسفند در بازار های چون سرپل ، میمنه ، شبرغان ، تخار و چند ولایت دیگر به نام کولای کرزی به فروش گرفته می شود.در کشور های دیگر مثل هندوستان و کشور های اروپا این نوع خشونت ها تقلیل پیدا نموده ، در هندوستان برخورد با حیوانات از زمان گاندی تا حال انسان وارونه است . یعنی که مردم به خاطر زنده ماندن و لذت بردن شخثی خودشان نباید به زنده جانان آسیب رسانند و خوردن گوشت ممنوع است . انگیزه نخوردن گوشت ترحم شمرده میشود ، وتمام مردم نه بلکه عده ی از مردم هندوستان از خوردن گوشت ابا می ورزند.در کشور های اروپایی مردم از پوشیدن پوست حیوان متنفراند ، و فردی که از پوست گوسفند یا کدام حیوان دیگر به جای لباس ( فیشن ) استفاده می کنند قابل سرزنش شمرده شده و مردم یا این افراد به نوعی برخورد می نمایند ، که وانمود کنند از فرهنگ خشونت پیروی نمی نمایند
اما رییس جمهور کرزی ، رییس دولت جمهوری افغانستان سنحیده یا نا سنجیده ، پوستی را که به سر گذاشته است از کشتن نوزادی به دست آمده که نتوانسته یک قطره شیر مادرش را بچشد و مادرش را با بی رحمی زیادی از وی دور ساخته ،حتی مادرش نتوانسته موهای فیر خورده این نوزاد خود را آرایش دهد. این عمل با عث تاسف بوده و ماهیت آن غیر از خشونت چیزی دیگری به ارمغان نمی آورد . اگر بره ها می دانستند که در کشورشان رییس جمهور از پوست آنها کلاه می سازد و به نشان ملی آنرا بر سرگذاشته از عدالت ، دموکراسی ، آزادی کشور فاقد خشونت شده است ، ممکن به رییس جمهور می گفت راست می گویی ! بنابراین باید گفت خشونت از پوشش رییس جمهور آغاز یافته و خشونت گرایی را دربین مردم رواج می دهد!متاسفانه وقتی مادر بره را نمی گذارند بره اش را نوازش دهد ، لیس زند پیش روی آن مادر ، بره را سر می برند مادر ازین خشونت فریاد زنان دور می شود روز های روز او علف نمی خورد و وقتی انسان را می بیند دیوانه می شود و از انسان ها هراسیده می گریزد ، پس آیا قابل ترحم نیست ؟ که کرزی بیاید لحظه ای به کولای که می پوشد بیاندیشد . که آیا این کولای شرم آور معروف به کولای کرزی چه تاثیرات اقتصادی را برای مردم و دولت افغانستان خواهد داشت ؟ اگر دارد پس این تریاک نیست که ارزش اقتصادی دارد ! یا حضرت کرزی می خواهد به مثابه یک رییس جمهور پوشیدن این کلای خشن را رونق دهد تا با این کار بتواند اقتصاد از پا ریخته افغانستان را کمک نماید . از لابه لای گفت و گوی که با مردم سری پل داشتم به این نتیجه می رسم که کشت و فروش تریاک + کشتن بره ها برای ساختن کولای کرزی = خشونت است و آنها این شغل را شرم می پنداشتند
و خشونت حاکم + کولای رییس جمهور کرزی = به نقض حقوق زنده جان ها .در اساس این خشونت از طرف رییس جمهور و در جمع از طرف انسان های که به خاطر 20 دالر عزیز ترین نوزاد یک حیوان را سر می برند ، می باشد. درهر کشوری ممکن خشونت علیه زنده جان ها وجود داشته باشد اما این خشونت در افغانستان جریان قابل گسترش داشته و سنجیده شده صورت می گیرد بنابرین ازنظر جهانیان شاید شدید ترین خشونت تلقی شود که حاکم افغانستان مشوق آن است . در کشور ما رسم ورواج های کهن ، خلاف حقوق زنده جان ها بوده که تا حال ادامه دارد
به طور نمونه از شتر جنگی ، مرغ جنگی ، سگ جنگی و دیگر بازی های کهن یاد نمود که تاثیرات خشن آن علیه زنده جان ها بالای افراد جامعه نیز اثر گذار شده خشونت را در روان آدمی به جا می گذارد ( خرید و فروش دختران به بدل شتر پرقوت برای جنگ ، یا در بدل سگ جنگی ) از این قبیل می باشد .فلهذا در یک جمع بندی اصولا از لحاظ انسانی خرید و فروش پوست نوزاد بره ها و پوشیدن قره قل که سبب خشونت می شود نه تنها مساوی با فروش ، قاچاق و کست تریاک است بلکه بد تر از قاچاق و فروش مواد مخدر است زیرا در ساختن کلای قره قل که در این روز ها به کلای کرزی معروف شده _ ما به کشتن رو به رو استیم آنهم نه کشتن بنا به ضرورت ؛ کشتن از روی هوس متاسفانه آنهم خیلی خشن که ممکن است نظیر نداشته باشد
حضرت رییس جمهور یک کشور که مسوول حق زندگی زنده جان ها نیز است ، ابا ورزیده و از مجرای قانون جلو انجام یک چنین خشونت های بی رحمانه را بگیرد و خود نیز مجری صلح و انسانیت و لباسش مبلغ الگوی عاطفات نیک انسانی باشد تا این سرزمین نزد جهانیان الگو خشونت تبارز نکند ممکن است رییس جمهور با پوشیدن این کلاه سیاست کرده باشد اما سیاست نباید به مرگ بی رحمانه زنده جانها تمام شود زیرا سیاست ، امروز نوعی از خدمات است نه کشتار